loading...
شازده کوچولوی زمینی
آنتوان بازدید : 107 دوشنبه 16 فروردین 1389 نظرات (0)
 

ساعت شش بعد از ظهر و همچنان درگیر کارم خودم را  مشغول می کنم تا نبینم

 خورشید کی طلوع می کند و کی غروب.

 خیلی وقت بود نیامده بودم و دلم برای اینجا تنگ نمی شد فقط آمدم اعلام کنم

هنوز نفسم به شماره نیفتاده است و زندگی دارد میگذرد با همه ی سختی هایش .

میخواهم برای تعطیلات به مسافرت بروم تا آخرین روز .

  شیراز  و کردستان که در برنامه هست شاید جاهای دیگری هم اضافه شد.

سال خوبی داشته باشید با رسیدن به آرزوهاتان ..............

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 19
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 21
  • بازدید سال : 21
  • بازدید کلی : 1,634