دیشبم به سختی گذشت . نظاره میکنم مردنهای هر روزم را و سخت اینست که نیستی . بوی
تلخ کافی شاپهای بیگانه و غریب یادت را صد برابر افزایش می دهد و من چون کودکی که
بادکنکش را به زور از گرفته اند به پهنای صورتم از دست دادنت را هر روز سوگواری میکنم ....
آدمها نیز نمی توانند جای نبودنت را بگیرند و من دلم می خواهد که موفق شوی حتی این دیر
زمان که کنارت نبود ه ام و ارزوی بوسیدنت هر شب مرا بی خواب میکند و به خودم میگویم تو می آیی و من هنوز منتظر تو هستم .
به خودم صبح به صبح قول می دهم تا ده که بشمرم ترا از یاد برده باشم . میشمرم:
۱
۲
۳
و دوباره یاد میکنم خندیدنت را.....
۴
۵
۶
یاد میکنم چهره ات را ....
آخر قرار است از یادم برود و میخواهم بار آخر سیر تر نگاهت کنم....
۷
۸
۹
یاد میکنم تمام خاطراتم را که هر لحظه اش برایم عجیب ترین و زیباترین خاطرات است و غرق رویا میشوم .... فراموش میکنم ..........
۱۰
فراموش کرده ام که قرار است تا ده که میرسم از یاد رفته باشی و می گویم فردا تا ده میشمرم که از یادم بروی ....................